English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3203 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trig U از حرکت بازداشتن
chock U از حرکت بازداشتن
pin down <idiom> U از حرکت بازداشتن
stalling U به اخور بستن از حرکت بازداشتن
stall U به اخور بستن از حرکت بازداشتن
forbid U منع کردن بازداشتن
forbids U منع کردن بازداشتن
dissuade U منصرف کردن بازداشتن
dissuading U منصرف کردن بازداشتن
dissuades U منصرف کردن بازداشتن
dissuaded U منصرف کردن بازداشتن
bars U بازداشتن ممنوع کردن
arrested U توقیف کردن بازداشتن
keep U توقیف کردن بازداشتن
arrests U توقیف کردن بازداشتن
keeps U توقیف کردن بازداشتن
arrest U توقیف کردن بازداشتن
bar U بازداشتن ممنوع کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
blockading U مسدود کردن
freeze U مسدود کردن
obtruate U مسدود کردن
obstruct U مسدود کردن
blocking U مسدود کردن
oppilate U مسدود کردن
obturate U مسدود کردن
occlude U مسدود کردن
shut off U مسدود کردن
dams U مسدود کردن
chokes U مسدود کردن
damming U مسدود کردن
dammed U مسدود کردن
choke U مسدود کردن
dam U مسدود کردن
foreclosing U مسدود کردن
choked U مسدود کردن
freezes U مسدود کردن
obstructed U مسدود کردن
closer U مسدود کردن
forecloses U مسدود کردن
blockades U مسدود کردن
blockaded U مسدود کردن
blockade U مسدود کردن
close U مسدود کردن
closest U مسدود کردن
ligate U مسدود کردن رگ
closes U مسدود کردن
foreclosed U مسدود کردن
obstructing U مسدود کردن
obstructs U مسدود کردن
foreclose U مسدود کردن
withold U دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
barricade U مانع مسدود کردن
block U بستن مسدود کردن
jams U مسدود کردن پارازیت
blocks U بستن مسدود کردن
to clog up pores U مسدود کردن منافذ
barricaded U مانع مسدود کردن
jammed U مسدود کردن پارازیت
jam U مسدود کردن پارازیت
barricades U مانع مسدود کردن
to block a passage U مسدود کردن یک راه
blocked U بستن مسدود کردن
barricading U مانع مسدود کردن
precluded U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
preclude U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluding U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
bulid up U با سنگ یا اجر مسدود کردن روکش کردن
to block and bleed [valve] U مسدود کردن و تخلیه کردن [دریچه] [مهندسی]
tar down U بتونه مالی کردن مسدود کردن سوراخها
choke U ساسات کاربراتور مسدود کردن
to close airspace U مسدود کردن فضای هوایی
choked U ساسات کاربراتور مسدود کردن
chokes U ساسات کاربراتور مسدود کردن
calker U مسدود کردن نعل زدن
To block the escape routes. U راههای فرار را مسدود کردن
to bar apatn U بستن و مسدود کردن راه
to bar somebody from something [doing something] U مسدود کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
to occlude U بستن [جلو چیزی راگرفتن ] [مسدود کردن]
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
blocking U سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
stayed U بازداشتن
detaining U بازداشتن
detained U بازداشتن
deter U بازداشتن
containment U بازداشتن
detain U بازداشتن
deters U بازداشتن
stay U بازداشتن
interdict U بازداشتن
deterred U بازداشتن
detains U بازداشتن
to keep back U بازداشتن
hinder U بازداشتن
proscribing U بازداشتن از
proscribes U بازداشتن از
proscribed U بازداشتن از
proscribe U بازداشتن از
contained U بازداشتن
contain U بازداشتن
stow U بازداشتن
stowed U بازداشتن
to set back U بازداشتن
emcumber U بازداشتن
hinders U بازداشتن
stowing U بازداشتن
hindering U بازداشتن
hindered U بازداشتن
stows U بازداشتن
prevent U بازداشتن
contains U بازداشتن
overslaugh U بازداشتن
preventing U بازداشتن
impede U بازداشتن
impeded U بازداشتن
impedes U بازداشتن
prevents U بازداشتن
debars U بازداشتن
debarring U بازداشتن
debarred U بازداشتن
prevented U بازداشتن
debar U بازداشتن
becalming U از پیشرفت بازداشتن
becalmed U از پیشرفت بازداشتن
suppress U بازداشتن ازعملیات
hampers U از کار بازداشتن
skid U از سریدن بازداشتن
hampering U از کار بازداشتن
to cop somebody U کسی را بازداشتن
hampered U از کار بازداشتن
to keep up U ازتنزل بازداشتن
becalm U از پیشرفت بازداشتن
to keep open house U درخانه بازداشتن
suppresses U بازداشتن ازعملیات
hamper U از کار بازداشتن
becalms U از پیشرفت بازداشتن
skidded U از سریدن بازداشتن
skidding U از سریدن بازداشتن
skids U از سریدن بازداشتن
suppressing U بازداشتن ازعملیات
blocs U مانع شدن از بازداشتن
inoxidize U از زنگ زدن بازداشتن
blocks U مانع شدن از بازداشتن
bloc U مانع شدن از بازداشتن
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
block U مانع شدن از بازداشتن
to exelude any one from the p U کسیرا ازرای بازداشتن
blocked U مانع شدن از بازداشتن
shut U مسدود
barred U مسدود
unstuck U نا مسدود
blocked opening U در مسدود
shutting U مسدود
closed U مسدود
shuts U مسدود
crossed cheque U چک مسدود
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
baffles U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffling U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffled U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffle U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
injunctive U وابسته به نهی و بازداشتن تاکیدی
close aneal U گداختن مسدود
barricaded <adj.> <past-p.> U مسدود شده
blocked <adj.> <past-p.> U مسدود شده
disabled <adj.> <past-p.> U مسدود شده
closed <adj.> <past-p.> U مسدود شده
locked <adj.> <past-p.> U مسدود شده
blind hole U سوراخ مسدود
ballonet U اطاقک مسدود
frozen assets U دارائیهای مسدود
obstructive U مسدود کننده
obturator U ماهیچه مسدود
closed subroutine U زیرروال مسدود
closed loop U حلقه مسدود
barred <adj.> <past-p.> U مسدود شده
blocked cuurency U پول مسدود
closed conference U نشست مسدود
closed meeting U نشست مسدود
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U مسدود شده
plug weld U جوش مسدود
plug welding U جوشکاری مسدود
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
close aneal U باز پختن مسدود
The roads are obstructed. U جاده ها مسدود هستند.
adobe shooting U خرج گذاری مسدود
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com